loading...
خودشناسی
محسن سبزیزاده بازدید : 57 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)

رابطه خودشناسی و خداشناسی از نظر روایات

قرآن می گوید در این آسمانها و زمین نظر کنید، بروید هر چه هست بشناسید، ای انسان خودت را بشناس، جهانت را بشناس، خدایت را بشناس، زمانت را بشناس، جامعه و تاریخ خودت را بشناس. حتی آیه « یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم »" (مائده/105) ای اهل ایمان بر شما باد خودتان " مفسرین می گویند یعنی خودت را بشناس . در آیه معروف " ذر " نکته عجیبی در باب شناخت خود و خودشناسی هست اگر چه به صورت رمز مانند بیان شده است. می گوید: " « اشهدهم علی انفسهم »" (اعراف/172)؛ مردم را شاهد بر نفسهای خود گرفت. شهادت یکوقت ادای شهادت است که اول انسان چیزی را دیده، بعد می خواهد برای دیگران نقل کند و شهادت بدهد، و یکوقت یکی را می آورند برای اینکه اول ببیند و بعد شهادت بدهد. آن را می گویند " ادای شهادت " و این را می گویند " تحمل شهادت ". قرآن می گوید خدا خود بشر را به خودش ارائه داد ( البته این آیه از آیات فطرت است )، خودش را شاهد بر خودش گرفت، یعنی گفت خودت را ببین ! « اشهدهم علی انفسهم » تا بشر خودش را دید، خدا گفت: « الست بربکم؟ » آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله ، نمی گوید خدا خودش را به بشر ارائه داد بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم، می گوید بشر را به بشر ارائه داد و بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم. به چه مناسبت (این طور گفت؟) (آیا) این مثل این است که آقای زید را (به کسی) نشان بدهند بعد بگویند آیا عمرو را نمی بینی؟ نه ، این حساب دیگر است.

این قدر خدا با بشر نزدیک است ! اینقدر خودشناسی و خداشناسی با یکدیگر آمیخته است! می گوید بشر ! خودت را ببین، تا خودش را می بیند می گوید آیا من پروردگار تو نیستم ؟ تو خودت را ببینی مرا دیده ای، خودت را بشناسی مرا شناخته ای. جمله " « من عرف نفسه فقد عرف ربه » هر کس خودش را بشناسد خدا را شناخته است " از جملات معروف جهان است، قبل از اسلام هم این جمله گفته شده است، سقراط هم گفته است، در هند هم خیلی ها گفته اند ولی احدی به زیبائی قرآن بیان نکرده است.امیرالمؤمنین از این تعبیرات، زیاد در کلماتش هست، در کلمات پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز هست، ولی به این زیبایی که در این آیه قرآن آمده احدی بیان نکرده است ، با آن لسان رمزآمیز قرآن: بشر را به بشر ارائه داد و گفت خودت را ببین، تا خودش را دید گفت مرا خوب می بینی؟ گفت: آری، تو را خوب می بینم. نمی گوید« من عرف نفسه فقد عرف ربه »: دو تا معرفت ردیف نمی کند: معرفت خودت، تا بعد از آن منتقل بشوی به معرفت خدا. این قدر این دو معرفت به هم نزدیک است که اگر این را ببینی آن را دیده ای. دیگران دو تا معرفت در کنار هم قرار داده اند، قرآن به یک تعبیر می گوید همان عرفان نفس کافی است، اگر عرفان نفس باشد عرفان رب هم هست. اینقدر عرفان نفس با عرفان رب یکی است! مثل نگاه کردن به آینه است. در عین اینکه آینه غیر از صورتی است که در آن است اما اگر آینه را ببینی نمی توانی صورت درون آن را نبینی.

اين روايت را شيعه و سنى از رسول اللَّه (ص) نيز نقل كرده اند. و خود حديث معروفى است. بعضى از علما گفته اند: اين حديث معرفت نفس را تعليق بر محال نموده و امام علی (ع) مى خواهد بفرمايد شناختن نفس محال است چنان كه احاطه علمى بر خداى تعالى داشتن محال است، و ليكن اين سخن مردود است، اولا به دليل اينكه در روايت ديگرى دارد:«اعرفكم بنفسه اعرفكم بربه»نفس شناس ترين شما خداشناس ترين شما است، ثانيا به دلیل اينكه حديث مزبور در حقيقت عكس نقيض آيه شريفهوَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ، حشر ، 19»: و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آنها فاسقانند. نقيض جمله" فراموش كردند خدا را پس خدا نفس شان را از يادشان برد" اين جمله است" فراموش نكردند خدا را پس خداوند هم نفس آنها را از يادشان نبرد يعنى عارف به نفس خود شدند" عكس اين نقيض چنين است:" اينها عارف به نفس خود شدند و نفس خود را فراموش نكردند پس خدا را هم فراموش نكردند" و اين همان مضمون روايت است . و نيز نقل شده كه فرمود: زيرك كسى است كه خود را بشناسد و اعمال خود را خالص كند « غرر الحكم خوانسارى ج 1 ص 297».و نيز در كتاب غرر و درر آمدی نقل شده است كه امام فرمود: از آن دو معرفت معرفت به نفس از ديگرى بهتر است « غرر الحكم خوانسارى ج 2 ص 25».

ظاهرا مراد امام از دو معرفت معرفت به آيات انفسى و آيات آفاقى است كه خداى تعالى فرمودهسَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ»: بزودى نشان شان مى دهم آيات آفاقى خود را و آياتى كه در نفس خود آنها داريم تا اينكه روشن شود برايشان اينكه پروردگار حق است، آيا بس نيست براى روشن شدن حقانيت پروردگارت اينكه او بر هر چيز حاضر و شاهد است( سوره حم سجده آيه 53). و نيز فرمودهوَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ. وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»: و در زمين آياتى است براى دارندگان ايمان و يقين و در نفسهاى خود شما، آيا هنوز نمى بينيد( سوره ذاريات آيه 21). معرفت و سير انفسى افضل از معرفت و سير آفاقى است.و اما اينكه چرا معرفت و سير انفسى از سير آفاقى بهتر است شايد از اين جهت باشد كه معرفت نفس عادتا خالى از اصلاح اوصاف و اعمال نفس نيست، بر خلاف معرفت آفاقى، توضيح اينكه: نافع بودن معرفت آيات بطور كلى براى اين است كه معرفت آيات به خودى خود آدمى را به خداى سبحان و اسماء و صفات و افعال او آشنا مى سازد، و مى فهماند كه خداوند متعال زنده اى است فنا ناپذير، و قادر دانايى است كه قدرتش مشوب به عجز و دانائيش آميخته با جهل نيست، و اينكه خالق و مالك هر چيزى خداى تعالى است، اوست كه پرورش دهنده و مراقب اعمال هر فردى است، خلق را آفريد بدون اينكه حاجتى به آنها داشته باشد، و خلقتش صرفا براى اين بود كه به هر يك از آنها به مقدار استحقاق و قابليتش انعام كند، آن گاه در روز جمع و قيامتى كه در آمدنش شبهه اى نيست همه را جمع نموده، كسانى را كه بدى كرده اند به عمل بدشان جزا داده و كسانى را كه احسان كرده اند به نيكى پاداش دهد.

اين مطالب و نظائر اينها معارفى است كه اگر آدمى به طور محكم و مستدل به آنها راه يابد به حقيقت و واقع زندگيش راه يافته و با كمال وضوح مى بيند كه زندگيش دائمى و پايدار و سعادتش جاودانى و هميشگى است، و آن طور كه به نظر اشخاص سطحى مى رسد فانى و ناپايدار و آن چنان كه آنان خيال مى كنند سرسرى و از روى هوس نيست، اينجاست كه آدمى به يك موقف علمى مواجه مى شود كه وى را در دنيا و آخرت به اين حق يعنى به تكاليف و وظائفى كه نسبت به پروردگار خود و همچنين نسبت به همنوع خود دارد هدايت مى نمايد، و اصولا از برخورد به اين موقف علمى بوده كه جميع طوايف بشرى حتى وحشى ها و صحرانشينان، سننى براى زندگى خود وضع كرده و يا از ديگران اخذ و اقتباس نموده و به آن ملتزم شده اند، و اين بسيار روشن و جاى هيچ ترديد نيست كه طوايف بشرى با اينكه در تشخيص نوع زندگى بعد از مرگ اختلاف دارند، ليكن عموما احساس كرده اند كه پس ازمرگ حياتى سرمدى و جاودانه دارند، از همين جهت هر طايفه بر طبق سليقه و استحسان خود بمنظور سعادت دادن به آن زندگى، سنت و مقرراتى براى خود معين و به آن پاى بند شده. آرى، حياتى كه انسان براى خويش سراغ داشت او را به احساس حوايجى مناسب آن حيات وادار نمود، و در نتيجه به اعمالى كه عادتا متضمن رفع آن حوايج است هدايت شد و ناگزير عمل روزمره خود را با آن اعمال كه همان سنت و دين است تطبيق داد.

رواياتى در باره معرفت نفس، و خدا شناسى از راه خود شناسى

در كتاب الدرر و الغرر از على (ع) روايت شده است كه فرمود: عارف كسى است كه نفس خود را بشناسد و او را آزاد سازد، و از هر چيزى كه دورش مى كند منزهش بدارد « غرر الحكم خوانسارى ج 2 ص 48».يعنى از اسيرى هواى نفس و بندگى شهوات آزادش كند. و نيز در كتاب مزبور از آن جناب روايت شده كه فرمود: بزرگترين جهل ها و جهل انسان است به نفس خويش « متن غرر الحكم ج 2 ص 88- 91.». و نيز فرمود: بزرگترين حكمت ها براى انسان نفس خود را شناختن است « متن غرر الحكم ج 2 ص 88- 91.». و نيز فرمود: از مردم هر كس كه بيشتر نفس خود را مى شناسد او از پروردگار ترسنده تر است « متن غرر الحكم ج 2 ص 88- 91.».جهتش اين است كه چنين كسى به خداى خود بيشتر عالم و عارف است كما اينكه خداى سبحان فرمود:"إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ « سوره فاطر آيه 28»: از بندگان، تنها علما از خداى مى ترسند".

و نيز در كتاب مذكور از آن حضرت روايت مى كند كه فرمود: بهترين عقل انسان خودشناسى اوست. بنا بر اين كسى كه خود را شناخت خردمندى يافت، و كسى كه نادان به نفس خود بود گمراه شد « غرر الحكم خوانسارى ج 2 ص 442». و نيز در كتاب مزبور از آن حضرت روايت مى كند كه فرمود: در شگفتم از كسى كه براى گمشده خود جار ميزند، و از اين و آن مى پرسد، در حالى كه خودش را گم كرده و در پى يافتن خود نيست « غرر الحكم خوانسارى ج 2 ص 442».

و نيز فرمود: در شگفتم از كسى كه خود را نشناخته چگونه مى تواند پروردگار خود رابشناسد « غرر الحكم خوانسارى ج 4 ص 341- 372- 565- 575».

و نيز فرمود: كمال معرفت و نهايت درجه آن اين است كه آدمى خود را بشناسد. « غرر الحكم خوانسارى ج 4 ص 341- 372- 565- 575».

حقيقت معرفت همين است و نيز فرمود: چگونه ديگرى را مى شناسد، كسى كه هنوز خود را نشناخته؟ « غرر الحكم خوانسارى ج 4 ص 341- 372- 565- 575».

و نيز فرمود: در معرفت آدمى همين بس كه خود را بشناسد، و در نادانيش همين بس كه خود را نشناسد. « غرر الحكم خوانسارى ج 4 ص 341- 372- 565- 575»

و نيز فرمود: هر كه خود را بشناسد مجرد شده است « غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426». مقصود از تجرد، يا تجرد از علاقه هاى دنيايى است، و يا تجرد از مردم و گوشه گيرى است، و يا بوسيله اخلاص عمل براى خدا از هر چه جز اوست مجرد شدن است. و نيز فرمود: هر كه نفس خود شناخت، مجاهده با نفس نمود، و هر كه نفس خود نشناخت آن را واگذاشت و رهايش كرد « غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426». و نيز فرمود: هر كه نفس خود شناخت كارش بالا گرفت « غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426».

و نيز فرمود: هر كه نفس خويش را بشناسد ديگران را بهتر مى شناسد، و هر كس نسبت به نفس خود جاهل باشد نسبت به ديگران جاهل تر است « غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426». و نيز فرمود: هر كس نفس خود شناخت به غايت و نتيجه هر علم و معرفتى رسيده است « غرر الحكم خوانسارى ج 5 ص 172- 178- 208- 363- 405- 426». و نيز فرمود: هر كس نفس خود نشناخت از راه نجات دور افتاد، و در گمراهى و جهالت ها گيج و سرگردان شد « غرر الحكم ج 2 ص 706 ح 1372». و نيز فرمود: معرفت نفس نافع ترين معرفت ها است « غرر الحكم ج 1 ص 179 ح 107.». و نيز در كتاب مزبور از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: رستگارى و فوز اكبر براى كسى است كه به معرفت نفس موفق شود « غرر الحكم ج 1 ص 179 ح 107.». و نيز فرمود: جاهل به نفس خود مباش، زيرا كسى كه جاهل به نفس خود باشد درحقيقت به همه چيز جاهل است « غرر الحكم خوانسارى ج 6 ص 304».

منبع:http://tebyan-zn.ir

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 38
  • بازدید کلی : 605